زمین پاک

زمین پاک

مکانی برای تامل
زمین پاک

زمین پاک

مکانی برای تامل

اهمیت اخلاق اسلامی و محیط زیست در قرآن و سنت

در قرآن توجه به طبیعت به عنوان های مختلف به چشم می خورد .انسان از این راه ، به مطالعه ، تدبر ، تفکر ، دقت و شناسایی طبیعت دعوت شده و این دعوت بر عظمت و اهمیت طبیعت در دیدگاه اسلام و پروردگار متعال دلالت    می کند.
الف) واژه های مربوط به طبیعت
بسیاری از واژه های قرآن درباره طبیعت و پدیده های گوناگون آن است ، از جمله : واژه « ارض » 1541 بار در قرآن به کار رفته است . «سماء » 310 بار ، « ماء » 64 بار ، « شمس» 33 بار ، « جبل » 39 بار ، « قمر» 27 بار ، «شجر» 27 بار و واژه های دیگر در این باره که بسیارند.
ب) نامگذاری سوره قرآن به پدیده های طبیعت
سوره های فراوانی در قرآن به برخی از پدیده های طبیعی نامگذاری شده اند ، از جمله سوره های : بقره ، رعد ، نحل ، نور ، نمل ، عنکبوت ، دخان ، نجم ، جن ، فجر ، شمس ، حدید ، لیل ، ضحی ، قمر ، تین ، علق ، بروج ، فیل ، فلق و ناس. با توجه به مصادیق مختلف آن ، موارد فوق به اهمیت طبیعت در دیدگاه اسلام را بازگو می کنند.
ج)موارد سوگند به طبیعت
در قرآن کریم به مقتضای مقام ، در موارد مختلف به برخی از پدیده های طبیعی ، سوگند یاد شده است ، از جمله : شمس ، قمر ، ستاره ، روز ، شب ، زمین ، آسمان ، صبح ، شام و ... که به برخی از این آیات اشاره می کنیم :
« والتین والزیتون *وطور سینین ».
« والشمس وضحها*والقمر إذا تلها*والنهار إذا جلها *واللیل إذا یغشها*والسمآء و ما بنها*والارض و ما طحها*ونفس و ما سوها» .
«والفجر *ولیال عشر».
«والطور».
«والنجم » .
«والضحی*واللیل إذاسجی» .
«والذریت ذروا*فالحملت و قرا*فالجریت یسرا» .
د)دعوت به اندیشه و تدبر در پدیده های طبیعت
بسیاری از ابعاد طبیعت و جلوه های طبیعی در قرآن مورد توجه قرار گرفته و انسان به اندیشه و تدبر در آنها دعوت شده است :
« و یتفکرون فی خلق السموت والارض» .
« وسخر لکم ما فی السموت و ما فی الارض جمیعاً منه إن فی ذلک لأیت لقوم یتفکرون ».
«إن فی خلق السموت و الأرض و اختلف الیل والنهار والفلک التی تجری فی البحر بما ینفع الناس و مآ أنزل الله من السمآء من مآء فأحیا به الارض بعد موتها و بث فیها من کل دآبه و تصریف الریح و السحاب المسخربین السماء الأرض لأیت لقوم یعقلون».
ه)طبیعت ، تسبیح گوی و دارای شعور است
پدیده های مختلف طبیعت در بینش اسلامی به عنوان موجودی تسبیح گوی ، مورد توجه قرآن کریم که به برخی اشاره می کنیم :
« و إن من شی ء إلا یسبح بحمده ی ولکن لا تفقهون تسبیحهم » .
« کل قد علم صلاته و تسبیحه ». چیزی که در پهن دشت هستی به چشم نمی خورد جز آنکه در تسبیح و ستایش او   ( خدا) به سر می برند ، ولی شما از چگونگی تسبیح آنها بی خبرید . لکن همه آنها از ستایش کردن خود آگاهند.
و)طبیعت ، حافظ و رازدار
طبیعت ، در بینش اسلامی رازدار و نگهدارنده اسرار است ، طبیعت در این باره ، امانت داری است که جز به امر پروردگار حکیم ، رازها را افشا نمی کند ، چنانچه قرآن کریم می فرماید : «وأخرجت الأرض أثقالها».
از واژه های مختلف قرآنی درباره پدیده های گوناگون طبیعت در قرآن ، نامگذاری بسیاری از سوره های آن به نام برخی از جلوه های طبیعت و اینکه بسیاری از مظاهر طبیعت در قرآن مورد سوگند قرار گرفته اند نشان از         اهمیت دادن قرآن و پروردگار حکیم به مخلوقات از جمله طبیعت و پدیده های طبیعی است و همچنین دعوت به اندیشه و مطالعه در آفرینش بسیاری از پدیده های طبیعی و یادآوری طبیعت به عنوان موجود دارای شعور ،       تسبیح گوی و رازدار ، نیز از مصادیق توجه خداوند به طبیعت است. این موضوع ، درس گرانبهایی برای همگان است . تا آنها نیز را بی ارزش ندانسته . در آفرینش آنها و موضوع رازهای نهفته درون آنها بیشتر بیندیشید. بنابراین ، اولاً : طبیعت ، نسبت به ما ، کردار و رفتار ما بدون درک و شعور نیست .
ثانیاً : طبیعت ، اعمال ما را ثبت و ضبط کرده ، در سینه خود نگاهداری می کند . هیچ عملی صورت نمی گیرد ، جز آنکه بی کم و کاست در دل طبیعت بایگانی می شود. بر این اساس ، باید گفت که طبیعت ، پرونده و نامه اعمال ماست .
ثالثاً: این بایگانی ، در قیامت مورد توجه قرار می گیرد : « و أخرجت الأرض أثقالها». «یومئذ تحدث أخبارها».      پیامبر اکرم r نیز در این باره می فرماید : « إن الأرض لتخبر یوم القیامه بکل ما عمل علی ظهرها »؛ زمین در قیامت ، درباره هر آنچه بر این صورت پذیرفته خبر می دهد ».
مبحث دوم – طبیعت در اشاره های سنت
در سنت ، اعم از سنت نبوی و سنت اهل بیت u موضوع طبیعت ، مسائل زیست محیطی و اعجاز آنها در ابعاد گوناگونی مطرح شده است که به عنوان نمونه ، فرازهایی از نهج البلاغه را از نظر می گذرانیم.
در ضمن خطبه 91 نهج البلاغه درباره طبیعت و بیان برخی از عناصر زیست محیطی آمده است :
« موج هایی که به هم می خوردند و در تلاطمی سخت ، هر یک دیگری را واپس می زد. چونان شتران نر مست ، فریاد کنان و کف بر لب ، به هر سوی روان بودند . پس ، بحث های سرکش آب از سنگینی زمین فرونشست و هیجان آنها بر اثر تماس با سینه زمین آرام گرفت ؛ زیرا زمین با پشت بر آن می غلطید و آن همه سر و صدای امواج ساکن و آرام شده ، چون اسب افسار شده رام گردید.
خشکی های زمین در دل امواج گسترده و آب را از خودپسندی ، غرور و سرکشی و خروش بازداشت و از شدت حرکتش کاسته شد و پس از آن همه حرکت های تند ساکت شد و پس از آن همه خروش و سرکشی متکبرانه به جای خویش ایستاد.
سپس ، هنگامی که هیجان آب در اطراف زمین فرو نشست و کوه های سخت و بلند را بر دوش خود حمل کرد ، چشمه های آب از فراز کوه ها بیرون آورد و آب ها را در شکاف بیابان ها و زمین های هموار روان کرد و حرکت زمین را صخره های عظیم و قله کوه های بلند نظم داد و زمین به جهت نفوذ کوه ها در سطح آن فرو رفتن ریشه کوه ها در شکاف های آن و سوار شدن بر پشت دشت ها و صحراها ، از لرزش و اضطراب باز ایستاد.
و بین زمین و جو فاصله افکند و وزش بادها را برای ساکنان آماده ساخت . همه نیازمندی ها و وسایل زندگی را برای اهل زمین استخراج و آماده . آنگاه هیچ بلندی از بلندی های زمین را که آب چشمه ها و نهرها به آن راه ندارد وا نگذاشت ، بلکه ابرهایی را آفرید تا قسمت های مرده آن زنده شود و گیاهان رنگارنگ برویند.
قطعه های بزرگ و پراکنده ابرها را به هم پیوست ، تا سخت به حرکت در آمدند و با به هم خوردن ابرها ، برق ها درخشیدن گرفت و از درخشندگی ابرهای سفید کوه پیکر و متراکم ، چیزی کاسته نشد. ابرها را پی در پی فرستاد تا زمین را احاطه کردند و بادها ، شیر باران را از ابرها دوشیدند و به شدت به زمین فرو ریختند. ابرها پایین آمده ، سینه بر زمین ساییدند و آنچه بر پشت داشتند ، فرو ریختند که در بخش های بدون گیاه زمین انواع گیاهان روییدن گرفت » .آب پآ
آری ، در سخنان فوق ، سخن از انواع مختلف عناصر طبیعت و عوامل زیست محیطی و مسایل مربوط به آن است که از توجه رهبران الهی اسلام به اعجاز طبیعت حکایت دارد.
برای روشن شدن ارتباط میان اخلاق اسلامی و محیط زیست بایسته است دو محور اساسی زیر مورد بحث قرارگیرد:
الف- اصل توازن
خداوند تعالی در ظاهر و باطن همه موجودات قوانین و اندازه هایی قرار داده است که سلامتی و تکامل موجودات بدان وابسته است. اگر موجودی در سیر و حرکت خویش از اندازه های تعریف شده خارج شده و دچار آفت شود ، از تکامل باز می ماند و به هدف تکاملی خویش نمی رسد ، و چه بسا این بازماندگی به نابودی و هلاکت آن موجود بینجامد .
این قوانین طبیعی در همه موجودات وجود دارد و انسان نیز به عنوان پیچیده ترین موجود ، همین قوانین را به صورت دقیق تر در درون و برون ( جسم و روح ) خود دارد.
همان طور که پیش از این گفته شد واژه های « خلق » و « خلق » هر دو به معنای اندازه گیری و تقدیر است اما تفاوتشان درآن است که « خلق» به اندازه های جهان ماده مربوط می شود و« خلق » به اندازه های جهان معنا و روح .
اخلاق به اندازه ها و قوانین درون ( صفات باطنی ) انسان می پردازد . به عبارت دیگر علم اخلاق از محاسبات ، مقادیر و حد و مرزهای جهان باطن و ملکوت بحث می کند . اما از آن جایی که عالم ملکوت و جهان درون بر جهان برون و عالم ملک و ماده تقدم و اشراف دارد ، اگر در مقادیر و اندازه ملکوتی و باطنی خلل پدید آید ، آثار و تبعات ویرانگرش دامن جهان ماده و عالم ملک را خواهد گرفت . جهت توضیح مثالی می آوریم :
یکی از قوانینی که در فطرت و درون انسان ها تعبیه شده است ، میل به کمال مطلق است . یعنی هر انسانی بر اساس فطرت و میل درونی خود به سوی چیزهایی تمایل دارد که پایان ناپذیر ، بی نقص و مطلق باشند ، مانند زیبایی    مطلق ، ثروت مطلق ، دانش مطلق . می دانیم که همه این موارد به صورت مطلق ، بی نقص و پایان ناپذیر تنها در خداوند تعالی وجود دارد ، و در جهان هیچ چیز مطلق یافت نمی شود . بنابراین انسان بر اساس میل درونی و تمایل فطری خود خداجو می باشد.
حال اگر انسان این قانون و تقدیر فطری و باطنی خود را بر هم زند ، یعنی در دنیای فناپذیر و محدود ، مطلق ها را جستجو کند ، مجموعه ای از ناهنجاری های فردی ، اجتماعی ، فرهنگی ، اقتصادی و سیاسی بروز پیدا خواهد کرد ، یعنی همه اندازه ها ، تقدیرات و قوانین درون و برون درهم خواهد ریخت . زیرا جهان ماده محدود ، آسیب پذیر و فانی است و اگر بنا باشد همه انسان ها آرزوهای مطلق خود را در دنیا و جهان ماده جستجو کنند ، یعنی با     خواسته های نامحدود و مطلق بر سر سفره محدود و فانی بنشینند چه اتفاقی خواهد افتاد ؟
معلوم است ! جنگ ، نزاع ، کشتار ، زیاده خواهی ، تجاوز از حد و حق خود ، اختلاف و چند دستگی ، اضطراب ، دروغ ، غیبت ، تهمت ، سرقت ، گران فروشی ، جنایت ، رشوه ، خودکشی ، ستم و بی عدالتی ، نابودی جنگل ها ، تولید بی رویه سلاح ، مصرف زدگی ، نیاز سازی برای تولید بیشتر و به دنبال آن تخریب طبیعت ، افزایش گازهای گلخانه ای ، کاهش غلظت لایه ازن ، آلودگی خاک ، آب ، هوا و گیاهان ، استعمار ، استثمار و ... .
در مقابل ، اگر انسان ها بر اساس خواسته های فطری و درونی خود حرکت کنند و مطلق واقعی را در خدا و     ارزش های الهی بجویند ، به محیط زیست به چشم گاو شیرده نگاه نمی کنند که تنها باید آن را دوشید . طبیعت در نظرشان هدف سلطه جویی ، فخر فروشی و لذت جویی های نامحدود نخواهد بود بلکه طبیعت و محیط زیست برای چنین انسانی وسیله حرکت و تکامل خواهد بود .
انسان خدا باور طبیعت را منزل شخصی خود نمی داند و به خود این حق را نمی دهد که محیط زیست همه نسل ها را جولانگاه هوس های شخصی خود قرار دهد و بخواهد اشتهای سیری ناپذیر خود را از طریق این سفره محدود ارضا کند . بلکه طبیعت در نظرش امانت خداست که به طور موقت بدو سپرده شده است و باید از آن مراقبت کند و سالم به دست دیگر بندگان خدا و نسل های آینده بسپارد.
انسان ؛ جانشین خدا در زمین ، امانتدار و نماینده پروردگار برای تعمیر و آبادانی طبیعت است. پس تا زمانی می تواند بر پست نمایندگی تکیه زند که از منشور و مقررات آن عدول نکرده باشد . در غیر اینصورت ، انسان تخریب گر طبیعت نه تنها امین خدا نیست که خائن و مطرود درگاه پروردگار است.
این بحث را می توان از زاویه ای دیگر نیز مطرح کرد و آن این که : در درون و برون همه اشیای جهان به صورت تکوینی قوانین کامل کار گذاشته شده است که در حقیقت این قوانین همان مقادیر ، موازین ، تقدیرات واندازه های آنهاست . اگر این اندازه ها در موجودی سالم بماند آن موجود می تواند استعدادهای خود را بروز داده و به کمال خود برسد . چند مثال :
آب در صورتی می تواند حیات بخش باشد و استعداد حیاتی خود « و جعلنا من الماء کل شی ء حیً » را به ظهور رساند که اندازه ی H2O آن محفوظ بماند . حال اگر مواد زائد صنعتی ، و آلاینده های شیمیایی وارد آب شود و اندازه آن را بر هم زند ، و یا غلظت DO آن به زیرسطح موردنیاز برای بقای زیست طبیعی در آن دربیاید ، این آب نه مفید ، که مضر و نه حیات بخش که مرگبار خواهد بود.
هوا از گازهای گوناگون به شکلی که هر یک خواص شیمیایی خود را حفظ کرده اند ، ترکیب یافته است. هوا تقریباً شامل 78 درصد ازت ، 21 درصد اکسیژن و مقدار بسیار اندکی از ایندریک کربونیک و آرگون و گازهای دیگر تشکیل شده است که با تغییر اندازه و درصد هر یک از مواد و یا ورود گازهای زیانبخش به درون ترکیب یاد شده ، به جایی « ممد حیات و مفرح ذات » بودن ، اندوهبار و ممد ممات خواهد بود.
در زنجیره « آب ، خاک ، گیاه ، اتمسفر » ، خاک را می توان مخزنی دانست که آب را موقتاً در خود ذخیره کرده و سپس به تدریج در اختیار گیاه قرار می دهد . نیروهای موئینه ای و جاذبه خاک را در داخل منافذ خاک نگهداری می کنند. نیروی موئینه ای به دلیل چسبندگی ذرات خاک با آب و کشش سطحی مولکول های آب به وجود می آید و نیروهای جاذبه ای به دلیل بار منفی سطح ذرات رس است که بخش مثبت مولکول های قطبی آب را به خود می چسباند . برای این که آب بتواند درخاک جریان پیدا کند باید نیرویی که آب را به طرف ریشه می کشاند بر این نیروها غلبه نماید . حداقل نیروی لازم برای استخراج آب بستگی به رطوبت خاک و نوع خاک دارد . منحنی مشخصه رطوبتی خاک که رابطه بین درصد رطوبت خاک و پتانسیل آب می باشد نشان دهنده ی آن است که با یک نیروی معین چه مقدار آب می توان از خاک استخراج کرد.
در این فرآیند اگرچه یکی از حلقات زنجیره مفقود باشد یا نسبت و اندازه خود را از دست دهد و یا دچار آلودگی شود ، رشد گیاه دچار اختلال شده یا موجب مرگ گیاه می گردد.
در تمامی ذرات اشیاء این جهان و نیز رابطه و تعامل اشیاء با یکدیگر چنین قوانین دقیقی حاکم است. این قوانین تکوینی در روح و جسم انسان نیز وجود دارد . به عنوان مثال چشم انسان به گونه ای آفریده شده است که باید در اندازه های معینی از نور بسر برد ، اگر چشم انسان به نور بسیار شدید خیره شود و یا مدتی طولانی در تاریکی قرار گیرد ، آسیب دیده و حتی بینایی خود را از دست می دهد.
یا گوش انسان به گونه ای آفریده شده است که در برابر صداهای خارج از اندازه و فرکانس هایی ناهمگون با دستگاه گیرنده اش ، آسیب می بیند . حال اگر گوش انسان در معرض شدت صوتی برابر با 140 دسی بل ، که تقریباً چهار برابر صدای عادی و دو برابر صدای مجاز است قرار گیرد ، گوش آسیب دیده و چه بسا عوارض            جبران ناپذیری برای انسان در پی خواهد داشت.
ب- پیامبران ؛ سفیران الهی محیط زیست
در روح انسان نیز قوانین و اندازه هایی وجود دارد که سلامتی روانی و حفظ و تعادل انسان ها بدان ها وابسته است . از آن جایی که اندازه های روحی و تعادل در سیستم روانی انسان بسیار پر اهمیت بوده و بر هم خوردن آنها موجب اختلال در نظام فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی جامعه می شود ، خداوند متعال علاوه بر نیروی عقل ، که اگر سالم باشد می تواند این نظام را حفظ کند ، از این جهت در روایات از عقل به عنوان پیامبر درون یاد شده ، سفیرانی از بیرون فرستاد تا عقل را از آفات در امان نگهداشته و سیستم نظام بخشی و نظارتی عقل را تقویت کنند و انسان را از خطرات قانون شکنی و عدم تعادل آگاه نمایند. زیرا همانطور که گفته شد قانون شکنی ها و عدم توازن درونی انسان منجر به قانون شکنی ها و بر هم خوردن نظام جامعه ، طبیعت و محیط زیست انسان می گردد.
از این رو حضرت محمد r به عنوان آخرین و برترین پیامبر ، وظیفه اصلی خود را کامل کردن مکارم اخلاقی      می داند . یعنی حفظ اندازه های فطری و ترمیم و اصلاح اندازه های آسیب دیده انسان ها.
خداوند دانای اسرار می دانست که انسان با حفظ توازن عقلی و روحی می تواند به پیشرفت های موردنظر خود دست یابد و البته پیشرفت بدون تخریب محیط زیست ، اما با بر هم خوردن توازن و درون انسان و نفس که جهان اکبر است ، دنیای برون یعنی جهان اصغر نیز دچار آشوب و عدم توازن خواهد شد زیر انسان با مجموعه ذهن و دل و تخیل است که سازنده سیاست ، فرهنگ و اقتصاد و اجتماع می گردد. بر هم خوردن توازن در درون انسان موجب هرج و مرج و عدم تعادل در جهان برون خواهد شد.
بهترین شاهد این مدعا جهان آشفته عصر ماست که با وجود نظام و انضباط های پیچیده بیرونی ، سازمان های عریض و طویل حقوقی ، دستگاههای مجهز پلیسی و بالابودن سطح آگاهی ها و حتی ریشه کن شدن بیسوادی در برخی کشوها ، با این حال آمار جرم و جنایت ، خودکشی و جنگ روز به روز افزایش یافته به طوری که در سطح بین المللی و حتی در مجامع حقوقی و بشر دوستانه حرف اول را زور و زر می زند نه عدالت .
بنابراین اطاعت از خدا ، انسان را از کج روی ، افراط و تفریط حفظ کرده ، اعتدال و توازن در رفتار، گفتار و پندار ایجاد می کند . از همین روست که برخی متفکران اسلامی که در مباحث اخلاقی اسلام تحقیق کرده اند پایه و معیار اخلاق را نه حسن و قبح بلکه « نظام بخشی قوا و غرائز » می دانند . می گویند :
همانگونه که علم پزشکی کارش نظام دادن قوای بدنی است ، علم اخلاق نیز کارش نظام دادن قوای روحی است. زیرا انسان از نظر روحی ، نیروها و غرائزی دارد که هریک از آنها وظایف و تکالیفی دارند . انسان باید حد و اندازه هر نیرویی را نگاه دارد و حق هریک را به درستی ادا کند اگر بیش از حق یا کمتر از حق هر نیرویی به او دهد موجب فساد و تباهی آن نیرو خواهد شد . به عنوان مثال اگر به ارضای شهوت و نیاز جنسی خود از راه حلال نپردازد ، به عوارض روحی دچار می شود و اگر افسار گسیخته نیز عمل کند و حد و مرزی برای تحقق این میل نشناسد علاوه بر عوارض نامطلوب در خود و اختلال در سلامت روانی خویش ، موجب بروز اختلال در نظام اجتماعی نیز خواهد شد. پس انسان باید همه قوای روحی خود مانند قوه عقل و اراده خود را پرورش دهد تا بتواند بر عادات و شهوات خود حکومت کند و توازن را در آنها نگاه دارد.
 
4) ریشه یابی مشکلات زیست محیطی
پس از روشن شدن معنای اخلاق و محیط زیست و نقش کلیدی اخلاق در حل بحران ها ، با جرأت می توان این ادعا را مطرح کرد که ریشه و اساس مشکلات زیست محیطی بشر شکست و انهدام ارزش ها و بنیادهای اخلاقی است . اگرچه این ادعا برگرفته از آموزه های دینی و نیز تجربه ای است که از دنیای معاصر داریم اما در مغرب زمین تعدادی از اندیشمندان نیز به همین نتیجه رسیده اند ؛ نه از راه آموزه های دینی بلکه تنها با تجزیه و تحلیل تجربه چند صد ساله دنیای غرب در دین زدایی و نفی ارزش های اخلاقی و علم تجربی را معیار همه ارزشها دانستن.
این اندیشمندان با تکیه بر این نکته که با وجود گسترش علوم تجربی و پیشرفت صنعت و رفاه ، بحران ها روز به روز در حال افزایش و گسترش است . کلید درمان این سردرگمی ها ، بحران ها و تخریب بی امان محیط زیست را احیای ارزش های اخلاق دانسته اند.
«سوروکین» جامعه شناس و فیلسوف بنام مغرب زمین می گوید : با وجود توسعه وسایل فنی و صنعتی و تکنیکی ، هنوز ما به مراتب بیش از هر زمان دیگر احساس فقر اخلاقی و انسانی می کنیم .
« کامیل فلاماریون » می نویسد : بسیار غم انگیز است این که از طرفی خورد و خوراکمان روز به روز ترقی کند اما به خاطر حرص و ولع مادی و شهوت طلبی های جسمی ، روز به روز گرمای قلب هایمان فروکش کرده و سرد و سردتر شود و گل های زندگیمان پرپر گردد.
«برژینسکی » مشاور امنیتی آمریکا در دوران ریاست جمهوری کارتر گفته است : جامعه ای که در شهوت ها     غوطه ور باشد نخواهد توانست قانونگذار اخلاقی جهان شود و هر تمدنی که از اخلاق تهی باشد ، از درون پاشیده و متلاشی می شود .
بنابراین می توان در یک نگاه کلی نتیجه گرفت که بحران زیست محیطی نیز همانند دیگر بحران های برآمده از فرهنگ مادی گرا ، زمینه ها و پشتوانه های فلسفی و اخلاقی دارد. اگر انسان ، ماده را اساس جهت گیری های اصیل آمال خود بداند و ارزش های این جهانی و مادی را مقدم بر روح و ارزش های آن جهانی تلقی کند (ماتریالیسم) ، علم و دانش را به کشف قوانین طبیعت و پدیده های آن منحصر کند (سیانتیسیم) و هدف انسان از علم را نیز نه کشف حقیقت که کسب قدرت و سلطه بر طبیعت و تسخیر آن معرفی نماید (تفسیر بیکنی از علم) ، عقل انسان را از آسمان به زمین کشیده و آن را در عالم ماده محبوس کند (راسیونالیسم)، انسان را برای رسیدن به هدف خود یعنی لذت از طبیعت به طور مطلق و البته در چارچوب قانون خود ساخته ، آزاد بداند (لیبراسیم) و حقی برای خدا و      پیام های آسمانی در تعیین ضوابط و معیار استفاده از طبیعت و انسان است . زیرا انسان نامحدود طلب ، لذت پرست ، زاده حیوان که نه آغازی مبارک دارد و نه پایانی مشخص ، نه قانونی مقدس که وی را از زیاده خواهی و         تجاوز طلبی باز دارد و نه سرانجامی که وی را از قانون شکنی هایش بترساند یا به قانون گرایی هایش پاداش دهد. چنین انسان هایی را در باغی کوچک به نام طبیعت که به راستی در برابر آرزوهای بی پایان انسان کوچک است ، رهاکردن ، آیا نتیجه ای جز جنگ و کشتار ، ظهور دیکتاتورهای اقتصاد و سیاست ، نابودی گیاهان و آلودگی آب و خاک و هوا و انتشار بیماری های نو به نو و ... دارد ؟
اگر انسان های زاده ی میمون و مخلوق تصادف و بی مبدأ و معاد را در این جنگل نامقدس رها کنید و قانونی به نام قانون جنگل ، قانون تنازع بقا و نابودی ضعیف ترها به وسیله قوی ترها را برایشان تعریف کنید ، چه اتفاقی خواهد افتاد ؟ چند تن از این میمون زاده های هوشمندتر و چاق و چله تر ، با استفاده از امکانات موروثی یا کسبی ، ثروت جنگل را به دست گرفته و با تشکیل دیکتاتوری سیاسی و اقتصادی ، طبیعت و موجوداتش را آلوده می کنند.
5) راهکار مشکلات زیست محیطی
بر این باوریم که دولت ها و مؤسسات ملی و بین المللی که با ادعای سالم سازی محیط زندگی انسان و ایجاد رفاه ، صلح و امنیت همگانی تشکیل یافته و به صحنه آمده اند ، اگر ده درصد فرصت ها ، توان ، توجه و بودجه خود را به سالم سازی درونی و نهادینه کردن ارزش های اخلاقی اختصاص دهند ، بسیاری از مشکلات زیست محیطی و یا تأثیرگذار بر محیط زیست برطرف خواهد شد.
روشن است که مراد از ارزش های اخلاقی ، ارزش های پایدار مورد توجه ادیان توحیدی و آسمانی ، به ویژه دین اسلام است ، نه اخلاق بازاری و کاسب کارانه که مورد پسند و توصیه دنیای غرب است.
دین اسلام به عنوان پایان بخش ادیان آسمانی و کامل ترین دین الهی ، نگاهی جامع و دقیق درباره زمین ، آسمان ، انسان ، حیوان ، گیاه و دیگر موجودات دارد.
اسلام برخلاف تفکر مادی گرای غرب ، در تعریف انسان ، وی را حیوان هوشمند معرفی نمی کند که تنها هنرش نسبت به دیگر حیوانات ، هوش سرشار است که به کمک آن می تواند حیوانات دیگر را شکار کرده و طبیعت      بی جان را تسخیر نماید . اسلام وجه تمایز و فصل تفاوت انسان را با دیگر حیوانات داشتن روح الهی و عنصر ملکوتی می داند. طبیعت را نیز بی جان نمی داند . اسلام تمامی موجودات را گویا و بینا و دارای شعور ، آگاهی و احساس می داند.
قرآن کریم با صراحت می فرماید :
« و إن من شی ء إلا یسبح بحمده » همه موجودات یاد و تسبیح خدا می گویند.
کوه و دشت و دریا و درختان که در نظر علوم تجربی موجوداتی گنگ و خاموشند که تنها به عنوان مواد خام و برای بهره برداری بی رحمانه انسان پدید آمده اند ، از نظر اسلام درک و عاطفه دارند به عنوان نمونه رسول خدا r با اشاره به کوه احد فرمود :
« هذا احد ، جبل یحبنا و نحبه ».
این کوه احد است ، ما را دوست می دارد و ما نیز آن را دوست می داریم .
با چنین نگاهی است که از قطع بیهوده شاخه های درختان و شکار حیوانات به منظور تفریح و سرگرمی نهی شده است.
هدف زندگی از نظر انسان مادی گرا رسیدن به حداکثر لذت در طبیعت دنیاست که خود بزرگترین عامل انهدام طبیعت است ، اما از نظر اسلام لذت انسانی تنها در سایه یاد خدا تأمین شده و استراحتگاه واقعی انسان نه طبیعت که بهشت برین است و انسان تنها به مقدار نیاز واقعی ، نه نیاز کاذب خود حق دارد از طبیعت بهره گیرد و طبیعت را نیز سالم به دست نسل های آینده برساند . اسلام می گوید استفاده مسرفانه و حریصانه از طبیعت ممنوع است. اسلام طبیعت را مرکب حرکت می داند نه جولانگاه ریخت و پاش و اسراف و تبذیر.
به آسانی می توان درباره تفاوت این دو نگاه قضاوت کرد که کدامیک حافظ طبیعت است و کدامیک مخرب : نگاهی که انسان را به تماشای راز بزرگ طبیعت فرا می خواند تا از درون آن به حقایق هستی دست یابد ( سیر در آفاق ) و آن را دستمایه حرکت ها و معرفت های درونی خود قرار دهد ( سیر در انفس ) ، محیط زیست را مخلوق خدای پاک می داند و محیط زیست با چنین انتسابی ، رنگ و بوی قدسی به خود می گیرد.
طبیعت را نه خط پایان و نقطه آمال انسان ها ، که باید از هم سبقت جویند تا نهایت لذت و بهره مندی خود را از آن کسب کنند ، بلکه گذرگاه انسان و امانت خدا دانسته که بهره مندی از آن باید توأم با تعمیر و بازسازی ، جهت سپردن آن به نسل های آینده باشد.
نگاهی که طبیعت را ابزار وصول به بهشت و مرکب حرکت به سوی سعادت می داند و بدین ترتیب طبیعت از دو ناحیه مقدس می شود ، از ناحیه مبدأ که دارای اصل و نسبی بزرگ و قدسی است و از ناحیه معاد که به بازگشت انسان به سر منزل نیکبختی یاری می رساند.
در برابر این نگاه نگاهی دیگر است که نگاه مسلط امروز است ، نگاهی برخاسته از تمدن مادی گرا که نه انسان را دارای گذشته ای پاک و قدسی می داند و نه طبیعت را ، نه برا انسان آینده ای روشن و سرمنزلی امید بخش می بیند و نه یاور انسان در رسیدن او به چنین جایگاهی . پس انسان زادگاهش طبیعت ، ابتدایش طبیعت و پایانش طبیعت است که چاره ای ندارد جز آن که تمامی آرزوها ، تمایلات ، آرمان ها و خلاصه لذت هایش را از دل طبیعت بیرون کشد. بیچاره طبیعت که باید پاسخگوی میلیاردها انسان ، با بی نهایت آرزو و لذت جویی پایان ناپذیر باشد.
نگاهی که به انسان توصیه می کند کام خود را از طبیعت برگیرد زیرا با مرگ تو همه چیز پایان می پذیرد ، نه خدایی است ، نه حسابی و نه معادی ، معلوم است وقتی انسان ها در برابر خدا پاسخگو نباشند ، در برابر یکدیگر ، طبیعت و در برابر نسل های آینده نیز مسئول و پاسخگو نخواهد بود.
پیشنهـاد :
در راستای تقویت موضوع « طبیعت شناسی » در جامعه ، ابتدا باید با رعایت تناسب ، از دبستان ، دبیرستان و دانشگاه آغاز کرد و همچنین بایستی در رسانه های گروهی به عناوین گوناگون ، این هدف را دنبال کرد و ابعاد ، عظمت ، اسرار و اثرات مثبت طبیعت در انسان و زندگی را در برابر چشمانش به نمایش گذاشت.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.