جنگل موهبتی الهی، هدیهای خدادادی، ثروتی ملی و سرمایه اجتماعی است. منابع طبیعی هر جامعه ثروت آن جامعه است که فقط به نسل حاضر تعلق ندارد بلکه ثروت و میراثی است که متعلق به آیندگان نیز هست.جنگل از دید عموم مردم فضایی با نشاط برای گردشگری و از نظر بسیاری از ساکنان درون و حاشیه، جنگل محلی برای کسب درآمد و امرار معاش است اما از نظر علمی، ارزشهای اقتصادی و گردشگری تنها بخشی از کارکردهای مهم جنگل است.کشورهای توسعه یافته بر اساس تجاربشان، به اهمیت این گوهرگرانبها پی برده و همواره به دنبال بهبود کمی و کیفی آن هستند. ولی متأسفانه این نگاه در جامعه ما خیلی ضعیف و کمسو میباشد.با وجود روشن بودن نقش مردم و ذینفعان در توسعه پایدار بویژه در مدیریت پایدار بخش کشاورزی و منابع طبیعی، سیاستگذاران و برنامهریزان به این گستره وسیع اقتصادی هنوز به دید یک راهحل نجاتبخش نیندیشیدهاند و متاسفانه هر روز نیز بر تخریب بیشتر این منابع پایه افزوده میشود.
نیل به اهداف و مدیریت پایدار در حفاظت، احیاء و توسعه در بخش منابع طبیعی و کشاورزی به زعم بسیاری از صاحبنظران از طریق آموزش مردم، سازماندهی و نظمبخشی و وقوف به انتظارات و مهمتر از همه جلب مشارکت مردم در عرصههای منابع طبیعی و تقویت روحیه کارگروهی و ترویج صورت میپذیرد.امروزه عمدتا صحبت از توسعه پایدار میشود، شاید مقوله توسعه پایدار یک مفهوم آرمانی به نظر برسد، اما میتوان از توسعه درخور صحبت نمود. توسعه درخور یعنی سه مقوله رشد اقتصادی، عدالت اجتماعی و حفظ بنیانهای زیستمحیطی که باید به صورت هماهنگ و با هارمونی مناسب در کنار هم باشند.این سه مقوله سه رأس یک مثلث محسوب میشوند که رأس آن مثلث رشد اقتصادی و دو گوش قاعده آن را عدالت اجتماعی و حفظ بنیانهای محیطزیست تشکیل میدهد. رشد اقتصادی به تنهایی عموما به پارامترهای کمی مانند تولید ناخالص ملی یا سرانه درآمد ملی توجه دارد که بیتردید توجه صرف به این پارامترها هیچ وقت رفاه و آسایش اجتماعی را به همراه نخواهد داشت. «وی در گفتوگو با گزارشگر کیهان ضمن تعریفی از محیط زیست اقتصادی و اهمیت جنگل به عنوان اقتصاد سبز در توضیحات ارزشمندی میگوید: « با این توضیحی که داده شد، به راحتی به ارتباط متقابل اقتصاد و محیط زیست پیمیبریم. در این مورد دو رویکرد میتواند وجود داشته باشد محیط زیست اقتصادی و اقتصاد محیط زیست.
محیط زیست اقتصادی یعنی آنچه که حرف اول را میزند سیاستها و برنامههای اقتصادی است، که با نوعی تحکم، حتما باید اجرا شود و محیط زیست به هر میزان که مورد نیاز باشد چارهای جز هزینه شدن ندارددر رویکرد اقتصاد محیط زیست، اقتصاد و محیط زیست به یک نسبت مساوی اهمیت دارند و مفاهیم و دغدغههای حفظ محیط زیست دیگر نه فقط تنها به صورت یک پیوست تصنعی، بلکه به صورت چرخ دندههای تو در توی هم با اقتصاد عمل میکندارمغان اقتصاد محیط زیست تضمین تداوم پایداری منابع طبیعی و سرانجام آسایش عمومی است. بنابراین برای حفاظت از منابع طبیعی که بنا به فرمایشات مقام معظم رهبری که فرمودند: «مسئله حفظ منابع طبیعی، مسئلهای تجملاتی و درجه دو نیست، بلکه یک مسئله حیاتی است. باید از محیط زیست اقتصادی عبور کرده و به اقتصاد محیط زیست توجه کنیم، لذا لحاظ نمودن فعالیتهای حفاظت از محیط زیست به عنوان جزئی از فعالیتهای اقتصادی در نظام حسابهای ملی را اقتصاد سبز میگوییم.اقتصاد سبز یعنی توانایی پایدارسازی شاکلههای توسعه یافتگی. یعنی طبیعت و اقتصاد که مسائل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را دارد.
گردشگرانی که بیمحابا زبالههای خود را در جنگل میریزند، تبرها و اره برقیهایی که شبانه و دور از چشم مسئولان به قلع و قمع درختان میپردازند و صدای ارهشان به گوش هیچ کس نمیرسد، چراهای بیرویه دامها در مراتع، ساخت و سازهای غیرقانونی و سربر آوردن ویلاها از لابهلای درختان جنگلی که سالی دو یا سه بار درب آنها باز و تارعنکبوتها در گوشه و کنار آنها تنیده میشود، قاچاق چوب و همهوهمه تهدیدهایی هستند که جنگلهای کشورمان را نشانه رفتهاند.منابع طبیعی، بستر حیات و توسعه پایدار کشور و پشتوانه بخش کشاورزی محسوب میشود و نقش آن در تولید و حفظ خاک، تامین غذا، تولید اکسیژن و تلطیف هوا و... بر کسی پوشیده نیست و با توجه به مفاهیم توسعه پایدار، این مواهب الهی، میراث گذشتگان ما نیست، بلکه امانت نسلهای بعدی در نزد ماست که میبایست به درستی حفظ شده، توسعه یافته و بهرهبرداری شوند.
بهرهبرداری غیراصولی از منابع طبیعی
آموزههای گرانقدر دین مبین اسلام و آخرین دستاوردهای علمی و فنی در زمینه مدیریت اصولی و پایدار منابع و افزایش بهرهوری حاکی از آن است که میبایست حداکثر تلاش جهت استفاده درست و اصولی از این منابع در راه رسیدن به اهداف درست و متعالی به عمل آید. به اعتقاد کارشناسان منابع طبیعی و محیطزیست، با توجه به محدودیتهای موجود در بخش منابع طبیعی و تخریب و خسارات عدیده وارده به دلیل بهرهبرداری بیرویه یا نامناسب و از طرف دیگر شرایط خاص اقتصادی- اجتماعی کشور ایجاب مینماید تا به جای تحمیل فشارهای مضاعف بر بخش منابع طبیعی، در سایر بخشهای کشاورزی، صنعت، خدمات، اکوتوریسم و... سرمایهگذاری بیشتری صورت پذیرد.
جای تأسف است که بعضا بهرهبرداریهای غیراصولی و بیش از توان اکولوژیکی عرصهها، نه تنها سبب تخریب و اتلاف منابع ذیقیمت آب، خاک و پوشش گیاهی (تنوع زیستی) در بالا دست حوضههای آبخیز میشود، بلکه سبب اتلاف و تضییع سرمایهگذاریها در پایین دست میگردد که مثال بارز آن خسارت ناشی از سیل و زمین لغزش بر تأسیسات زیربنایی، راههای ارتباطی، مزارع کشاورزی و... همچنین مشکلات عدیده زیست محیطی موجود است.اگرچه چالشهای جهانی تغییر اقلیم، بیابانزایی و به خطر افتادن تنوع زیستی و همچنین چالشهای ملی از قبیل رشد روزافزون جمعیت، کاهش حاصلخیزی اراضی در اثر بهرهبرداری بیرویه و غیراصولی برخی سیاستهای ناکارآمد در زمینه کشاورزی، گسترش بیوقفه بخش صنعت و خدمات، شرایط خاص اقتصادی کشور و ارزش افزوده زمین ( که سبب ایجاد انگیزه در رابطه با رانتخواری و زمینخواری شده است) و از طرف دیگر، لزوم اجرای پروژههای عمرانی در راستای توسعه کشور و... استفاده و بهرهبرداری از اراضی ملی و دولتی را اجتنابناپذیر مینماید، اما چنانچه سیاستگذاریها و بهرهبرداریها به صورت شتابزده و بدون توجه به اصول آمایش سرزمین، توان اکولوژیکی و استعداد ذاتی اراضی باشد نتیجهای جز تشدید روند تخریب و اتلاف سرمایهها ندارد
منابع طبیعی برای سه نسلها در تمام عرصهها خلق شده لذا حفظ این منابع برای نسلهای آینده باید هدفی بزرگ قلمداد شود. از آنجایی که بیش از 80 درصد از عرصه کشور تحت پوشش اراضی ملی و دولتی میباشد، بنابراین حفظ، اصلاح، احیا و توسعه و بهرهبرداری اصولی از این منابع مستلزم تغییر نگرشها، تحقق مدیریت جامع هماهنگ و همچنین توجه به اصول و مبانی رویکردهای جدید نظیر مشارکت کلیه دستاندرکاران و توسعه پایدار میباشدتوسعه پایدار بر سه محور انسان، اقتصاد و محیط استوار است و اگر در مدیریت جنگلها مسائل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جنگلنشینان در نظر گرفته نشود، در کارها توفیقی حاصل نمیشود
تثبیت مالکیت، ساماندهی جنگلنشینان و خروج دام از جنگل، کنترل سوخت هیزمی و بوتهای و تامین انرژیهای نو بهره برداری از معادن، پیشگیری از اطفای حریق، کنترل آفات و بیماریها و جلوگیری از تخریب و تصادفات، کنترل ساختوسازها و ویلاسازی در جنگلها، کنترل فرسایش خاک، حفاظت فیزیکی و جلوگیری از قاچاق چوب، ساماندهی گردشگری، جلوگیری از تخریب و پسماندهای زباله و بهرهبرداری از محصولات فرعی جنگلها، مولفههای مهم حفاظت از جنگلها و مراتع است که اگر در امر حفاظت به هر کدام از این مولفهها توجه نکنیم با نقصهایی روبهرو خواهیم شداگر مشارکت مردم را در مدیریت منابع طبیعی نداشته باشیم. هیچ یک از طرحها و پروژهها با موفقیت روبهرو نمیشود.
دلایل ناپایداری در جنگلهای شمالی
گرچه منابع طبیعی و از آن جمله عرصههای جنگلی، در سیر توسعه اقتصادی اجتماعی، فرهنگی کشور، منشأ اثرات و خدمات متفاوت و گستردهای بوده است، اما همزمان و در طی این تحولات کمیت و کیفیت این منابع با چالشهای متعددی روبهرو گردیده است و در مواردی چتری از ناپایداری بر آنها گسترش یافته است.بدون تردید در بروز چنین شرایطی مجموعه به هم تنیده و پیچیدهای از علل و عوامل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، زیستی و حتی اقلیمی در سطوح مختلف محلی، منطقهای و ملی دخیل بودهاند.
کشور ما به علت شرایط جغرافیایی خاص جزو کشورهایی است که پوشش جنگلی کمی به علت میزان متوسط بارندگی دارد میزان بارندگی در ایران 1/3 متوسط بارندگی در دنیاست. بنابراین ایران در منطقه خشک قرار دارد و پوشش جنگلی کمی داریم در چنین شرایطی آنچه که به نام جنگل در کشور وجود دارد حفظ وضع موجود است و مشکل ما این است که مبنای آماری بیشتری برآورده شده است و این برآورد حدود 60 سال قبل صورت گرفته است و نتیجه این طور اعلام شده که 18 میلیون هکتار جنگل داریم و عملا در یک قرن اخیر سطح جنگلهای کشور کاهش یافته است.در حال حاضر سطح جنگلهای کشور 12/4 میلیون هکتار است که از این مساحت 2 میلیون هکتار آن سهم جنگلهای شمال است و این آمار هم طبق عکسبرداری در سالهای 1334 تا 1336 تهیه شده است.
اهمیت جنگلها بهخاطر حفاظت آب و خاک است و بیشتر ارزش اکولوژیکی و حفظ صنعت سرزمین را دارد چون اگر منابع پایه شامل آب، خاک و پوشش گیاهی باشد، این پوشش گیاهی باعث حفظ آب و خاک میشود و لذا باید جنگلها را حفظ کرد.جنگل یک سرمایه اقتصادی خوبی میباشد، اگر از این 2 میلیون هکتار جنگل 200 مترمکعب چوب داشته باشیم، این خود رقم قابل توجه و باعث جذب سرمایه عظیمی خواهد شد که ما به خاطر حفظ آب و خاک باید از این ثروت عظیم حفاظت کنیم.
مدیریت جنگل مهمترین راهکار صیانتی
مدیریت جنگل یکی از مباحث مهم در مورد راهکارهای صیانت از جنگل میباشد که مهندس نصرتی به درستی به آن اشاره میکند.در طول 50 سال اخیر در نقاط مختلف شمال 300 هزار هکتار جنگلکاری شده است مثلا در برخی مناطق مثل قپان در استان گلستان به سطح جنگلی کشور اضافه شده است، همچنین صدها کیلومتر جاده ساخته شده و بسیاری از مناطق جنگلی تحت حفاظت قرار گرفتند. ولی امروز هر تصمیمی که در مورد جنگلها باید بگیریم نیاز به فرهنگسازی دارد و البته مدیریت جنگلی الان جاافتاده و زیرساختهای خوبی در جنگلها ایجاد شده است.
مثلا برای حفاظت و گردشگری و کارکردها، اقدامات خاصی صورت گرفته است و البته این اقدامات مثل شمشیر دولبه است.اگر بازنگری جدی در مدیریت جنگلها صورت نگیرد شرایط دشواری خواهیم داشت چنانچه حفاظت از جنگلها جدی گرفته نشود در برخی مناطق تبدیل به عامل تخریب میشود، ولی آنچه مسلم است اینکه امروز برای تغییر نگرش و تغییر نگاه به جنگل و اصلاح مدیریت جنگل زیرساختهای خوبی وجود دارد ولی در کل چون 50 درصد جنگلهای ما دارای طرح مدیریت است و 50 درصد فاقد طرح مدیریت است بنابراین بیلان منابع طبیعی جنگلها مثبت نیست و این از مؤلفههایی است که باید روی آن کار جدی صورت گیرد و ضمن اصلاح شیوههای مدیریت، عرصههای فاقد طرح هم تحت پوشش مدیریت جنگل قرار گیرند چراکه با تقویت حفاظت بیشتر از جنگلها، حتی این امکان در شمال وجود دارد که بین 300 تا 400 هزار هکتار احیاء و توسعه جنگل در دستور کار قرار گیرد و برنامههای اجرایی و عملیاتی آن شروع شود.
انتشار سالانه 700 میلیون تن Co2
وقتی سالانه حدود 700 میلیون تن انتشار فقط گاز دی اکسید کربن (Co2) در کشور داریم به اهمیت و قدر ارزش ذاتی و وجودی جنگلهای شمال و زاگرس و حتی پوششهای جنگلی مناطق بیابانی کشور پی میبریم لذا در شرح خدمات ارزیابی منابع جنگلی دیگر نمیتوان و نباید فقط تعداد به هکتار یا حجم در هکتار گونههای جنگلی توجه نمود و شاخصهای برجسته دیگر را نیز باید مورد توجه قرار داد و در نظر داشت.انجام مطالعات اقتصادی- اجتماعی و داشتن شاخص برای میزان مشارکت مردم و شاخصهایی برای نشان دادن ارزشهای محیطزیستی غیر بازاری این جنگلها از مهمترین شاخصهای برجستهای هستند که باید در طراحی و برنامهریزی اجرایی این جنگلها مورد توجه قرار گیرد. در این صورت است که مفهوم واقعی ارزیابی منابع جنگلی تحقق مییابد.بر این اساس اصلاح شرح خدمات تهیه طرحهای جنگلداری و توجه به مهمترین ارزشهای اقتصادی مستقیم و غیرمستقیم این جنگلها و نقشی که جنگلنشینان میتوانند در مشارکت این طرحها داشته باشند جزء اصلیترین سیاستهای مدیریت جنگل است .
قطع وابستگی به جنگل
یکی از راههای صیانت از جنگلهای کشور به خصوص جنگلهای شمال کاهش وابستگی به جنگل میباشد، درباره اینکه این وابستگیها چیست و چگونه کاهش مییابدبایدگفت خوشبختانه در طول چند دهه گذشته بسیاری از وابستگیها به جنگل کاهش یافته است ولی زمانی ما در صنایع چوب شدیداً وابسته به جنگل بودیم و الان این میزان تنها به 20 درصد وابستگی رسیده است و چهبسا در زمینه چوب واردات هم داریم و در ساخت و سازها هم به شدت وابستگی به چوب کاهش یافته است. در مناطقی که مدیریت جنگلی صورت میگیرد این وابستگی کاهش یافته است و لذا باید درصدد توسعه این طرح مدیریتی در کل مناطق جنگلی کشور باشیم.